Jasmine's Weblog

یکشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۸

end of my summer vacation

تعطيلات 7 هفته اي ياسي هم تموم شد و دوشنبه پيش برگشت سر کلاس علم و دانش. اين مدرسه جديد يک کمي قرتي بازيهاش بيشتره. هفته پيش روز دوشنبه بايد با لباس خواب ميرفتن سر کلاس. 3 شنبه بايد کفش لنگه به لنگه ميپوشيدن. نميدونم 4 شنبه بايد لباسهاشونو پشت رو ميپوشيدن. جمعه هم بايد لباس تيم اوهايو استيو ميپوشيدن چون شنبه مسابقه فوتبال اوهايو استيت بود. خلاصه که هر شب ما رو دنبال يک چيزي ميفرستن بيرون. ولي خودش با اين چيزا خيلي کيف ميکنه از وقتي هم که رفته ديگه مياد خونه خستس و خيلي به آريانا ور نميره. البته روزهاي تعطيل استثناست. هاگ و بوسهاي متناوب و از خواب بيدار کردن و پستونک رو از دهن کشيدن و از روش پريدن و .... سر جاي خودشون هستن. چند روز پيشا به من ميگفت : ماماني من حالا يک برادر ميخوام آريانا رو بذار سر جاش اين دفعه يک برادر بيار.




مشغول يکي از اون پستونک در آوردن ها: