ma bargashtim.....

سلام بر همه طرفداران پروپا قرص من

سال نو همگي با تاخير مبارک. انشاالاه که اين غيبت طولاني ما رو به بزرگي خودتون ميبخشيد. بسياري ها خبر دارن که عذر ما موجه بوده. از شما چه پنهان که اين ماماني ما يهو تصميم گرفت که براي نوروز امسال ما رو ببره ايران.خلاصه شال و کلاه کرديم و شب عيدي رفتيم ايران. جاي همتون خيلي خالي بود حسابي خوش گذشت. تازه فهميديم معني مامان بزرگ بابا بزرگ خاله عمه يعني چي و چه چيزهايي رو اين مدت از دست داديم. فقط کافي بود لب تب تر کنم هر چي ميخواستم بهم ميدادن البته اگر اين مامانم دخالت بي مورد نميکرد و خودشو اون وسط نمينداخت و اصول تربيتيش زير سوال نميرفت ما خيلي بيشتر کيف ميکرديم. کلي خوراکيهاي خوش مزه کشف کردم که اينجا اجازه نداشتم حتي اسمشونو ببرم مثل قند نوشابه تخمه شکلات پفک و و و

همه حاضر بودن به خاطر اينکه من بهشون يک بوس بدم برام همه کار بکنن منم در نهايت پر رويي از همه سو استفاده ميکردم و اخرشم بهشون بوس نميدادم. خلاصه که اميدوارم مامانم يا بابام هر سال منو ببرن ايران.

مامانم فقط غر ميزنه که من تو هواپيما اذيتش کردم بابا ايها الناس نمي خوام بهم کمربند ببندن اين مهمان داراي هواپيما اصلا حرف متوجه نميشن من ميخوام راه برم و هر کار دلم خواست بکنم اينا نميذارن منم مجبور بودم از اون جيغ هاي بنفشم براشون بکشم تا بلکه بفهمن ولي يکيشون اصلا تو يک عالم ديگه بود من حدودا 45 دقيقه اي فرياد کشيدم ولي انگار نه انگار رحم نکرد به مامان بيچارم که ديگه قيافش عين بيچاره ها شده بود

ولي بگما که دلم براي اينجا هم خيلي تنگ شده بود مخصوصا باباييم و تا حدودي هم خوشحال شدم که برگشتم

عکسهايي که ايران گرفتيم مامانم ميگه فرمتش (من نميدونم منظورش چيه) خرابه و نميتونه الان عکس بذاره ميگه سر فرصت ميذاره ببخشيدا......

خاله شيوا که با نينيش تو عکسه با مامانم از 2 ماهگي با هم دوست بودن وبا هم بزرگ شدن اينا تو ايران يک حرفهاي زشتي راجع به خواستگاري اينا ميزدن که من هيچ خوشم نيومد و در نتيجه يکي دو باري اساسا حال ني ني رو گرفتم بگذريم