Jasmine's Weblog

یکشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۵

thanksgiving

ياسمن شب شکرگذاري کلي اينجا مهمون داشت. آيدا و رکسانا و سوگند. کلي شيطوني کرد پا به پاي بزرگترها از اين پله ها ميدوييد باتا و پايين. يک عالمه از کتاباشو پاره کرد نوشابه رو ريخت رو موکت پرتغال رو با توپ اشتباه گرفته بود و کلي پرتغال بازي کرد. خلاصه که شيرين کاري زياد کرد.
روز بعد از شکر گذاري هم خاندان عمو ناصر اومدن و ياسمن 2-3 روزي با اريکا سر گرم بود و گذاشت که مامانش با زن عموش مراسم جمعه سياه رو کامل به جا بيارن





1 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home